آموزش هیپنوتیزم جلسه ی دوم
تعداد بازدید
8 بازدید
تومان54.000

توضیحات

لطفا برای آموزش هیپنوتیزم و خودهیپنوتیزم به وبسایت رسمی محمدحسن عیدی مراجعه فرمایید.

 

در این محصول هیپنوتیزم رو از صفر تا صد اموزش خواهم داد.

به صورت کاملا عملی و به صورت فیلم

اجرا و آموزش تکنیک ها روی سوژه

 

به وبسایت اصلی محمدحسن عیدی مراجعه فرمایید

 

برای شروع می توانید اولین جلسه رو در این صفحه دانلود کنید:

 

مطالب دوره غیر حضوری آموزش دگرهیپنوتیزم

از صفر تا صد یادگیری هیپنوتیزم

تڪنیڪ تثبیت چشم /تڪنیڪ ڪیاسون /
هیپنوتیزم سریع /
 تکنیک 3 شماره ای اشپیگل
تڪنیڪ پس روی سنی و پیش روی سنی /تڪنیڪ طبیعت گرا
محدودیت ها و ممنوعیت های هیپنوتیزمی
– خروج از خلسه و شرطی سازی
– آموزش خودهیپنوتیزم
و …

نحوه ی آموزش;
تمام تکنیک ها به صورت عملی و فیلم روی سوژه آموزش داده میشود.

 

پیشینه هیپنوتیزم

هپنوتیزم[1] روش درمانی جدیدی نیست، و از دیرباز شناخته شده است. سلتز[2] (از اقوام اروپا­ی غربی) ودریدز[3] (کاهنان سلتی)،­ هیپنوتیزم را به­کار می­بردند.مصری­ها پرستش­گاه­های خواب دایر­کرده­بودند که در آن اماکن، تلقینات درمانی به بیماران داده­ می­شد. در بخش­های زیادی از انجیل به پدیده­ی هیپنوتیزم اشاراتی شده است. قبایل اولیه­ی بشری نیز جاد­وگرانی داشتند که با اجرای  مراسم خاص و استفاده از خواب درمانی و تلقین، به درمان بیماران می­پرداختند (آرونز،1994؛ ترجمه­ی جمالیان،1393).

تا قبل از اوایل قرن شانزدهم توجه خاصی به پدیده­ی هیپنوتیزم نمی­شد، تا این که در این زمان  پاراسلیوس[4] پزشک و کیمیا­گر سویسی، درباره­ی میدان مغناطیسی[5]توضیحاتی داد،و آن راعامل بیماری­ها در طبیعت­پنداشت ودرمان مغناطیسی را برای بهبود بیماری­ها پیشنهاد کرد. در این زمان کشیشی سویسی به نام “پدر ماکسی میلیان هل”[6] اصول مغناطیسی را شرح داد وکشیش مسیحی دیگری به نام پدر جان گاسنر[7]اعتقاد داشت بیش­تر بیماری­ها توسط ارواح خبیثه ایجاد می­شود، ومی­توان با دعا آن­ها را از بدن بیرون راند و بهبودی ایجاد کرد. فرانس مسمر[8](1815-1734) مبتکر هیپنوتیزم مدرن به حساب می­آید، اولين بار وی پدیده­ی هیپنوتیزم رابه صورت رسمي مطرح، وبه عنوان ابزاري درماني توصيف کرد. مسمر نظریات هل وگاسنر رادرهم ادغام کردو  تئوري جنجال برانگیزی در مورد انرژي ”مغناطيسي“ يا مايع نامرئي مطرح نمود (جمالیان، 1393). وی معتقد بود در هستی مایعی جریان داردکه می­توان آن را از  بخشی به بخش دیگر بدن انتقال داد. او سطل آبی را مملو از براده­های آهن به نام بکیوت[9]ابداع کرد،سپس با حرکتی دست خود را روی بدن بیماران به طور ملایم عبور می­داد و این حرکات را پسسز[10]می­نامید،که باعث ورود عده­ای از سوژه­ها به خلسه­ای بسیار عمیق می­شد ،تعداد زیادی از این بیماران بدین ترتیب بهبود ­یافتند و بدین خاطر شهرت مسمر عالمگیر شد. روش­هاي غير معمول مسمر و تئوري‌هاي مربوط به نيروهاي مغناطيسي، انعكاسی منفي بين دانشمندان آن روزگار و دولت فرانسه داشت. در سال 1784 يك تيم تخصصي كه شامل ”بنيامين فرانكلين[11]“، شيميدان مشهور ”آنتوان نوريت لاوازيه[12]“ و ”ژوزف ايگناس گيلوتين[13]“ بود در فرانسه و در حضور پادشاه تشكيل جلسه داد. آن­ها نتيجه گرفتند روش­های درمانی مسمر چیزی جز اوهام و”تصورات پرورده شده“ذهن او نيست (جمالیان، 1393).

پس از این گزارش، مسمر به عنوان پزشکی شارلاتان معرفی گردید و کارهایش مردود شناخته شد، دولت فرانسه وی را از ادامه فعالیت بازداشت و نهایتاً” در گمنامی بدرود حیات گفت.خوشبختانه عقاید مسمر  ازبین نرفت و یکی از مشهور­ترین دانشجویان او به­ نام مارکوس دی پای سیگر[14] (1825-1751) با نظریه­ی مغناطیس حیوانی به­کار خود ادامه داد. وی سمنامبولیسم[15] مصنوعی را شرح داد و با تلقین آرامش و نیز ایجاد حالتی شبه خواب آن­را توصیف کرد، وی سر و معده را به عنوان اولین آماج فرایند مغناطیسی در نظر گرفت.  در همین زمان تعدادی از پزشکان انگلیسی به مطالعه­ی مسمریسم[16] پرداختند و آن­را گسترش دادند. جان آلیوتسون[17] ، (1868-1791) اولین پزشکی که گوشی پزشکی را در انگلستان به­کار برد، در سال 1838 مطالعه بر روی مسمریسم را آغاز و در سال 1843 مجله زوییست[18] را تحت عنوان مجله­ی «فیزیولوژی مغز و مسمریسم
 و کاربری آن در رفاه انسان» پایه گذاری کرد وی با این اقدام خشم و تمسخر پاره­ای از همکاران خود را بر انگیخت و مجبور شد از سمت خود از بیمارستان دانشگاهی استعفا دهد. جیمز ایزی دیل[19]جراح انگلیسی، مهارت هیپنو تیزمی خود را در هندوستان نشان داد، وی با بی حسی هیپنوتیزمی  سه هزارعمل جراحی
 را بدون استفاده از هیچ دارویی انجام داد، که 300 مورد آن جراحی­های عمده بود. وی  مشاهده کرد میزان مرگ و میر بیماران او از 50%به 5%تنزل یافت و بسیاری از بیماران وی سریع­تر بهبود یافتند،و در برابر عفونت مقاومت بیش‌تری نشان دادندو بسیار راحت­تر بودند. وی یافته­های خود را به آکادمی سلطنتی پزشکان انگلیس گزارش داد. متاسفانه کارهای وی کفر آمیز اعلام گردید، اعتقاد اعضای آکادمی بر این بود که:”خواست خداست که مردم در رنج بمیرند!!!”.

پزشک دیگری به نام جیمز براید[20](1860-1785)نیز مسمریسم را مورد مطالعه قرار داد. وی نظریه­ی مغناطیس حیوانی را رد کرد، و برای اولین بار اصطلاح هیپنوتیزم را عنوان کرد. در سال 1847 برايد مفهوم روان شناختي جديدي به نام “تك فكري”[21] را پيشنهاد كرد و منظور او آن بود كه ­در هيپنوز، فكر انسان به صورت ذهني بر يك فكر غالب منفرد، تمركز مي‌كندو در اين وضعيت سوژه‌ها بسيار تلقين پذيرند و مي‌توانند توجه خود را بر افكار مخصوصي متمركز كنند كه مي‌تواند بر رفتار تأثير بگذارد. اصطلاح هیپنوتیزم تا به امروز نیز عمومیت یافته است. در فرانسه برنهایم[22] وقتی متوجه شد پزشکی خانوادگی به نام لیبلت[23]بر روی یکی از بیمارانش هیپنوتیزم را به کار برده است ، احساس شرمندگی کرد. به ملاقات وی رفت تا او را تقبیح کند، ولی آن­چنان تحت تأثیر نتایج درمانی آن بیمار قرار گرفت که به او پیوست (کاپلان و سادوک،2007؛ ترجمه رضاعی، 1393).

شارکو[24]نورولوژیست مشهور وقت فرانسه، هیپنوتیزم را آموخت و به این باور رسید که این پدیده نوعی هیستری است، و هر دو حالت را نوعی بیماری دستگاه عصبی مطرح کرد. از دانشجویان مشهور شارکو، زیگموند فروید[25] بود که در سال 1885در کنار شارکو به مطالعه­ی هیپنوتیزم پرداخت. فروید با برویر[26] نیزهمکاری نمود وبه اتفاق تکنیک­های هیپنوتیزمی را به­کار برند.هر دوی آن­ها در سال 1895 مقاله­ای تحت عنوان مطالعه­ی هیستری به چاپ رساندند،و به منظورکشف علت واکنش تبدیلی از هیپنوتیزم استفاده کردند. فروید از انجام هیپنوتیزم دلسرد شد، زیرا به این باور رسیده بود که برای تأثیر هیپنوتیزم بیمار باید در خلسه عمیقی وارد شود (حیدری، 1392).

فرويد در زندگي‌نامه­ی خود لحظه‌اي را كه تصميم گرفت استفاده‌ي رسمي از هيپنوز را كنار بگذارد شرح داده است. خانم بيماري طي حالت هيپنوز بازوهاي خود را به دور گردن فرويد حلقه كرد: ”من به اندازه‌ي كافي منصف و نجيب بودم كه اين اتفاق را به پاي جذابيت‌هاي غير قابل مقاومت خودم نگذارم! و حس كردم كه من در اين لحظه ماهيّت عناصر اسرار آميزي را كه پشت پديده‌ي هيپنوز دست‌اندركارند، دريافته‌ام. به منظور افتراق هيپنوز از ساير پديده‌ها كه با آن تفاوت خاصي دارند ضرورت داشت كه استفاده از هيپنوز را متوقف كنم.“  فرويد پديده‌ي ”انتقال“ را كشف كرده بود و براي كنترل يا حذف آن، تصميم گرفت كه استفاده از القاهاي هيپنوتيزمي را متوقف كند به علاوه او تصور می­کرد این پدیده واکنش انتقال[27]و انتقال متقابل[28]را مختل می­کند ولي استفاده از ” تخت روانكاوي” را ادامه داد و توجه خود را به جاي خلسه‌ي هيپنوتيزمي به روند تداعي آزاد[29] به عنوان يك تكنيك درماني، متمركز ساخت. ولي اين تغييرات رسمي، وقوع خود به خود حالت خلسه در اثناي روان­درماني را منتفي نكرد. فروید در اواخر عمرش به ارزش هیپنوتیزم پی برد،ولی پیروان جدید فروید نسبت به آن بی­تفاوت باقی ماندند و در سنگر جنبش روانکاوی خود را محدود کرده و فواید آن را نادیده گرفتند (کاپلان و سادوک،2007؛ ترجمه رضاعی، 1393).

هم­ زمان با این رویداد­ها­، هیپنوتیزم در ایالات متحده امریکا رسمیت یافت. بنجامین راش[30]پدر روانپزشکی امریکا، در درمان­های خود از هیپنوتیزم و خیال­پردازی بهره می­گرفت . مورتون پرینس[31]برای کشف علت چند شخصیتی از هپنوتیزم استفاده کرد .پس از آن تا شروع جنگ جهانی دوم هپنوتیزم به­طور نسبی به فراموشی سپرده شد، تا این که پزشکان و دندان پزشکان برای درمان سربازان جبهه­های جنگ از هیپنوتیزم استفاده کردند. در دهه 1930 با مطالعات کلارک هال[32]خیزش بزرگی در به­کار گیری هیپنوتیزم به­وجود آمد، و علاقه­مندی به پدیده­های هیپنوتیزمی رو به افزایش نهاد (حیدری، 1392).

میلتون اریکسون[33]نوآوری­های بسیاری از جمله تکنیک­های طبیعت­­گرا و غیر مستقیم را عرضه کرد. در سال1955انجمن پزشکی انگلیس و سپس در سال 1958انجمن پزشکی ایالات متحده امریکا، هیپنوتیزم را به­عنوان روشی قابل قبول برای درمان مورد تأیید قرار داد. انجمن روانپزشکی امریکا در سال 1961هیپنوتیزم را به­عنوان يك روش درماني مؤثر و بي­ضرر به رسميت شناخت و در سال 1969به عنوان یک رشته تخصصی اعلام کرد. در سال 1957 انجمن هیپنوتیزم بالینی امریکابنا نهاده شد و میلتون اریکسون به ریاست آن انتخاب گردید (کاپلان و سادوک، 2007؛ ترجمه رضاعی، 1393).

انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران که در ابتدای تأسیس “انجمن هیپنوتیسم ایران”نام داشت در سال 1368 به همت آقای دکتر هادی منافی تأسیس شد. در فاصله سال­های 1368تا1380 انجمن تحت پوشش کمیسیون احزاب و انجمن­های وزارت کشور به­عنوان”انجمن صنفی-تخصصی”فعالیت می­کرد، درسال1380طی مذاکرات و مکاتبات متعددبا وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی مجوز”انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی”صادر شد و هیپنوتیزم بالینی جایگاه مناسب خود را در سیستم پزشکی کشور بدست آورد ( حیدری، 1392).

تعريف

هيپنوز كه قديمي‌ترين تكنيك روان­درماني است، در خط مقدّمِ جبهه‌ي دانش تعامل ”روان- مغز- بدن“قرار دارد.هيپنوز شامل يك توانايي اختصاصي براي توجّه متمركز و تجسّم ، حين كاهش و به حداقل رساندن آگاهي از محيط است.

پديده‌ي هيپنوز به صورت خود به­خود و بدون القاي رسمي نيز رخ مي‌دهد. علاوه بر آن ظرفيت تجربه‌ي هيپنوز به صورت قابل توجهي بين افراد مختلف، فرق دارد و يك صفت ثابت است. ظرفيت هيپنوز را مي‌توان به خوبي تشخيص داد و از آن به عنوان يك كمك ارزشمند در بسياري از استراتژي‌هاي روان درماني استفاده كرد.

تغییرات نوروسایکوفیزیولوژیک هیپنوز تا حد زیاد شناخته شده است و تحقیقات مستند علمی نشان می‌دهند که هیپنوز اساساً خواب نیست و حالت خاص و تغییر یافته‌ای از هشیاری می‌باشد. تنها شباهت هیپنوتیزم با خواب، بسته شدن چشم است. ولی شخص کاملاً بیدار است و همه چیز را می‌شنود (و اگر شخص به خواب معمولی برود و دیگر صدای درمانگر را نشنود، درمان بی معنی است). نوار مغزی کسی که در هیپنوتیزم است و با نوار مغزی کسی که خوابیده تفاوت دارد (فتحی، 1386).

لازم به ذکر است که در خود پدیده هیپنوتیزم هیچ چیز خطرناکی وجود ندارد ولی موارد سوء استفاده از هیپنوتیزم (مثلاً هیپنوتیزم توسط فرد ناشی و فاقد صلاحیت درمانی ) می‌تواند برای سلامت روان فرد زیان آور با شد و نباید هیچگاه اجازه داد کسی که صلاحیت درمانی ندارد فرد را هیپنوتیزم کند (طبق قرارداد ایران فقط پزشکان،دندان پزشکان در حیطه کار خودشان و روان شناسان بالینی مجاز به درمان هیپنوتیزمی هستند (محمدی، 1390).

در رابطه‌ي درماني مي‌توان از اين خصلت براي تسهيل “ايجاد تغيير” استفاده كرد و به بيمار ياد داد كه به گونه‌اي بر يك روال يا هدف مشخص متمركز شود كه بتواند تداعي‌هاي كهنه را ناديده بگيرد و افكار و احساسات جديد را آسان­تر بپذيرد بنابراين استفاده از حالت هيپنوز مي‌تواند تغييرات درماني را سرعت بخشد (کاپلان و سادوک، 2007؛ ترجمه رضاعی، 1393).

اجزاي هيپنوتيزم پذيري

محدوده‌‌ي توانايي شخص براي تجربه‌ي يك وضعيت تمركز توأم با توجه و گيرندگي توام با كاهش آگاهي محيطي وكاهش ارزيابي شناختي، هم به حساسيت فرد نسبت به آغازگرهاي دروني و هم به آغازگرهايي كه توسط فرد هيپنوتيزم كننده يا محيط بيروني يا هر دو عرضه مي‌شود، بستگي دارد (فتحی، 1386).

تجربه‌ي تمركز هيپنوتيزمي نياز به همگرايي سه جزء اساسي دارد كه وجود همه‌ي آن‌ها به درجاتي ضرورت دارد: جذب، انفكاك، و تلقين‌پذيري.

1 جذب: عبارتست از توانايي كاهش دادن آگاهي محيطي براي تسهيل “توجه متمركز” از باب تشبيه مانند نگاه كردن از وراي يك لنز دوربين عكاسي كه موضوع مورد توجه با جزئيات بيش­تر ديده مي‌شود امّا به طور نسبي ارتباط آن با محيط پيرامونش ناديده گرفته مي‌شود. ورود به حالت هيپنوز را تا حدي مي‌توان شبيه به يك لنز بزرگ­نمايي روانشاختي در نظر گرفت كه مي‌‌تواند روي موضوعِ بسيار مورد توجه، متمركز شود. هرچه توجه شديدتر و متمركزتر شود، آگاهي از حضور در زمان و مكان كاهش مي‌يابد.

2 انفكاك: عبارتست از جدا شدن و تجزيه‌ي ذهني اجزاي هويت، خاطرات، ادراك، هوشياري يا پاسخ­هاي حركتي، نسبت به آگاهي هوشيارانه معمول. هرچه ميزان جذب شخص در توجه متمركز بيش­ترباشد احتمال اين­كه اطلاعات مربوط به پيرامون شخص، از دايره­ی هوشياري بيرون بلغزد بيش­تر مي‌شود. بنابراين اجزاي خودآگاهي، آگاهي از زمان، ادراك، و فعاليت بدني ممكن است بدون هشياري و آگاهي واقع شوند يا غير ارادي به­نظر برسند.

3 تلقين‌پذيري: عبارت است از تمايل به دريافت و قبول سيگنال‌ها و اطلاعات، توأم با تعليق نسبي قضاوت معمول نقادانه.

    شدّت و قوّت تمركز در هيپنوز باعث تعليق (ولي نه از بين رفتن) اجزاي بررسي كننده­ی ذهن مي‌شود كه در حالت معمول، به شخص اجازه مي‌دهند در مورد پاسخ‌هايش قضاوت كند.

تلقين پذيري به ميزان انگيزه، نفع و ضرر ثانوي، و درجه‌اي كه شخص مي‌تواند روندهاي شناختي خود را به حالت تعليق درآورد، بستگي دارد.در مورد افراد شديداً هيپنوتيزم پذير، پاسخ فرد به ورودي‌هاي ارسال شده از جانب درمانگر، تقريباً ”اجباري” به­نظر مي‌رسد ولي افراد كمتر هيپنوتيزم پذير نيز ممكن است باز هم درجاتي  از ”خودكار” بودن را حس كنند (کوریدون هاموند،1994؛ گروه مترجمین انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران).

سوء تفاهم‌ها در مورد هيپنوز

عليرغم اين توصيه كه ”افسانه‌ها اعتقاداتي هستند كه هيچ بهره‌اي از واقعيت ندارند و اشتباه محض هستند”، سوءتفاهم‌ها و سوءبرداشت‌هاي زيادي در مورد هيپنوز وجود دارد كه ارزيابي و روشن‌گري در مورد مهم‌ترين آن­ها ارزشمند است.

افسانه اول: ”هيپنوتيزم خواب است”: اتفاقاً برعكس، هيپنوز حالتي از تمركز توأم با برانگيختگي و توجه است. مطالعات EEG نشان مي‌دهد كه حالت خلسه هيپنوتيزمي سازگار و شبيه با حالت بيداري توام با آرامش و راحتي است  و براساس مقياس‌هاي EEG با حالت خواب، ناسازگار و متفاوت است.

افسانه دوم: ”هيپنوتيزم به بيمار تحميل مي‌شود”: بهترين دانش در مورد هيپنوتيزم عبارت است از ”فعال شدن ظرفيت دروني براي تجربه يك حالت هيپنوتيزمي متمركز”.

استفاده از يك تست هيپنوتيزم پذيري در ابتداي درمان باعث تقويت اين مفهوم مي‌شود كه كار درمانگر ارزيابي ميزان پاسخ دهي بيمار است نه تحميل يا اجبار يك وضعيت ذهني خاص به بيمار. نقش درمانگر اين است كه فرصتي را فراهم كند كه طي آن افراد بتوانند ظرفيت هيپنوتيزمي خود را كشف و تعيين كنند و آن را فعال سازند. اين فهم از هيپنوز هم به بيمار و هم به پزشك كمك مي‌كند كه چشم‌انداز مناسبي براي نقش هيپنوز به­عنوان يك ابزار كمكي در استراتژي‌هاي اوليه روان­درماني داشته باشند صرف نظر از آن­كه بيمار بتواند بسياري از پديده‌هاي هيپنوتيزمي را تجربه كند يا نه.

افسانه سوم: ”فقط افراد ضعيف يا مريض هيپنوتيزم مي‌شوند“: اين پيش داوري نا صحيح كه فقط افراد ضعيف يا بيمار قابل هيپنوتيزم شدن هستند از زمان شاركو و ژانه وجود داشته است. اين درست است كه بيماران مورد مطالعه اين دو دانشمند، اغلب داراي علائمي نظير فلج تبديلي ، وضعيت‌هاي فرار روان­زاد، و مكانيسم‌هاي تخليه هيجاني بوده‌اند كه مي‌توانند وضعيت‌هاي خلسه خودبه­خود و برنامه‌ريزي نشده محسوب شوند. با اين حال اكثريت عظيمي از افراد داراي هيپنوتيزم پذيري بالا، هيچ نوع بيماري روانپزشكي ندارند.

     به­طور كلي، در تحقيقات جديد، ظرفيت تجربه هيپنوتيزمي­، همراه با سلامت نسبي رواني بوده است. تحقيقات نشان داده است كه در ميان بيماران اسيكزوفرني، فرد داراي هيپنوتيزم پذيري بالا وجود ندارد. بسیاری از درمانگران دريافته‌اند كه در بين بيماران مبتلا به اختلالات فكر، شخصيت، و خلق، درصد هيپنوتيزم پذيري به­طرز قابل توجهي كمتر است. با اين حال بايد درمانگران درنظر داشته باشند كه تقريباً 5% از افراد سالم از نظر روان، هيپنوتيزم پذير نيستند.

از سوي ديگر، بعضي اختلالات روانپزشكي شامل اختلال استرس پس از سانحه و اختلالات انفكاكي، مرتبط با هيپنوتيزم پذيري بالا هستند.

اين اطلاعات نشان مي‌دهد كه همانند مقياس‌هاي باليني كه به تشخيص افتراقي مناسب كمك مي‌كنند، مقياس‌هايي نيز براي اندازه‌گيري ظرفيت توجه متمركز و ارزيابي پاسخ درماني وجود داد. به­عنوان مثال، يافتن اين كه بيمار داراي هيپنوتيزم پذيري بالاست، تشخيص اسكيزوفرني را غير متحمل و تشخيص “اختلال انفكاكي هويت”، يا “سايكوز واكنشي گذرا” را متحمل‌تر مي‌كند (حیدری، 1392).

افسانه چهارم: ”هيپنوز درمان است: حالت خلسه همانند يك چشمه­ی نور بسيار متمركز شده است كه مي‌تواند جايي را كاملاً روشن سازد و به فرد امكان مي‌دهد كه جذب آن مطلب شود، وگرچه هيپنوز يك حالت خوشايند و آرامش بخش است ولي به­خودي خود و ذاتاً ”درمان“ نيست.

افسانه پنجم: ”هيپنوز خطرناك است“: در خودِ ”حالت هيپنوز“ هيچ چيزي كه ذاتاً خطرناك باشد وجود ندارد، ولي قصد سود جويي و استثمار از جانب اپراتور و سوء استفاده از بيمار توسط هيپنوز، زيانبار است و اين امر، منحصر به هيپنوز نيست.

هيچ كس در حالت هيپنوز ، ”گم نمي‌شود“ يا صرفاً به­خاطر وارد شدن در هيپنوزي كه توسط درمانگر واجد صلاحيت، راهنمايي شده‌است، صدمه روانشناختي نمي‌بيند. در مقايسه با ساير درمان‌های روانپزشكي كه شامل عوارض داروها و قابليت اشتباه درمانگر در كاربرد درمان‌هاست، هيپنوتيزم يك ابزار تسهيل كننده­ی بي‌خطر و بي‌ضرر درماني به­حساب مي‌آيد . علاوه بر آن، هيپنوز صرفاً با تصميم درمانگر رخ نمي‌دهد: هنگامي كه فرد تمركز شديد روي بعضي خاطرات شخصي خود يا وضعيت‌هاي بين فردي پيدا مي‌كند و نيز در انواع پاسخ به استرس‌ها، حدود 75% مردم ممكن است به­طور خود به­خود وارد درجات مختلفي از حالات خلسه هيپنوتيزمي شوند. و اگر درمانگر نتواند هيپنوز خودبه­خود را تشخيص دهد ارتباط بين درمانگر و بيمار ممكن است مختل شود (حیدری، 1392).

افسانه ششم: ”رفع علامت خطرناك است“: چون اغلب، هيپنوز در استراتژي‌هاي كوتاه مدت درماني ”علامت – مدار“ به­كار مي‌رود، اشاره به موضوع تئوريك ”جايگزيني علامت با علامت ديگر“ لازم است.

   هنوز در بعضي قسمت­هاي جامعه روانپزشكي اين اعتقاد وجود دارد كه ”قبل از ايجاد بصيرت و بينش نسبت به معني علامت از طريق مكانيسم “انتقال” ، تضاد اصلي باقي مي‌ماند و بيمار در معرض ايجاد يك سمپتوم جديد و احياناً جدي‌تر قرار مي‌گيرد.  از ديدگاه روانكاوي كلاسيك كه معتقد به سيستم بسته­ی انرژي‌هاي رواني است، درمان علامت- مدار، تضعيف كننده­ی فرايند رشد رواني است زيرا در اين روش، درمانگر با نيروهاي سركوب كننده­ی تعارض ناهشيار بيمار متحد است و باعث تشديد آن­ها مي‌شود (فتحی، 1390).

دو اشكال اصلي دراين ديدگاه وجود دارد كه يكي تئوريك و ديگري تجربي است:

مشكل بتوان مطمئن شد كه آن­چه ”بصيرت“ نسبت به منشأ علامت ناميده مي‌شود چيزي به­جز يك توجه باشد كه توسط درمانگر و بيمار براي توضيح تضاد ساخته مي‌شود. يك توضيح يا نقل يك داستان حقيقي الزاماً ”بصيرت“ يا ”حقيقت“ نيست. روان­درمانگران معتقد به انواع مكاتب تئوريك ممكن است به توضيح‌هاي متفاوت براي يك علامت برسند كه همه آن­ها به صورت يكسان امكان صحت داشته باشند.

هنگامي كه بيمار براي درمان به ما مي‌رسد ممكن است تضادي كه منجر به ايجاد علامت شده به­خاطر گذشت زمان قابل توجه، اهميت خود را از دست داده باشد و فاكتورهاي ديگري كه باعث تداوم علامت مي‌شوند (شامل منافع يا ضررهاي ثانوي، عادت، و تحقير) اهميت بيش­تري نسبت به تضاد اوليه پيدا كرده باشند.

كلاً انسان­ها در چارچوب سيستم‌هاي هيدروليكي با انرژي بسته نمي‌گنجند(!) مشكلات درماني مي‌توانند يكي از راه­هاي عادت شكن و حفظ آبرو براي تغيير رفتار در بيماران باشند (فتحی، 1392).

گزارشات محدودي كه دربارة جايگزيني زيانبار علائم در نشريات پزشكي نقل شده چندان مجاب كننده نيستند و اطلاع كافي در مورد بيمار مورد نظر، انتظارات پزشك و استفاده از ”اجبار“ در روند هيپنوز داده نشده است. به­طور كلّي وقتي بيماران بهتر مي‌شوند احساس بهتري مي‌كنند و فرقي برايشان نمي‌كند كه ”چگونه“ بهتر شده‌اند (حیدری، 1392).

موارد منع استفاده

به­طور كلي، استفاده­ی رسمي از هيپنوز هنگامي كه با قضاوت درست باليني و در شرايط هدفمند انجام شود بسيار بي‌ضرر است. با اين حال، در صورتي كه درمانگر از ظرفيت هيپنوتيزمي بيمار غافل بوده يا به­صورت غير عامدانه با ندادن پاسخ درست به سؤالات يا اظهار نظرهاي بيمار، در پاسخ هيپنوتيزمي بيمار تأثير بگذارد، ممكن است مشكلاتي در مورد استفاده از هيپنوز بروز كند.

هنگامي كه افراد با هيپنوتيزم پذيري متوسط تا بالا در شرایط استرس آور قرار گیرند یا این که فقط توجه خود را بر چيزي متمركز كنند، بدون القاي رسمي نيز وارد هيپنوز مي‌شوند. بنابراين با توجه به ميزان قابليت هيپنوز پذيري و تلقينات رسمي، بعضي احتياط‌ها را بايد در نظر داشت.

   درمانگر بايد به­طور خلاصه و مستقيم مطالب زير را توضيح دهد: طبيعت هيپنوز، تأكيد بر اهميت هيپنوتيزم پذيري به­عنوان يك صفت (كه اين توضيح باعث كاهش اضطراب بيمار در مورد كارآيي خودش يا اجبار درمانگر مي‌شود)، اين كه بيمار مي‌تواند تجربه هيپنوتيزمي را در هر زماني كه خودش بخواهد قطع كند، و اين كه اهداف درمان هيپنوتيزمي به روشني براي بيمار بيان شود (چترچی، 1390).

از چشم‌انداز باليني، هيپنوز نبايد در جوّي تهديد آميز يا اجباري استفاده شود. بيمار بازهم ممكن است كماكان حس كند كه درمانگر اعمال فشار قابل توجهي بر او مي‌كند، و آگاهي از اين موضوع و تمايل به بحث در مورد آن و رفع نگراني‌ها مي‌تواند سودمند باشد (جمالیان، 1393).

به بعضی از انواع بیماران باید با احتیاط نزدیک شد. بیماران شکاک يا پارانوئيد معمولاً از هيپنوز اجتناب يا در مقابل آن مقاومت مي‌كنند ممكن است اين بيماران كه ترس‌ها و شك‌هاي ناخودآگاه در آنان برانگيخته مي‌شود با امتناع از همكاري با القاي هيپنوتيزمي، در واقع،  اضطراب خود را كاهش مي‌دهند. گاهي ممكن است بيمار در مقابل القاي هيپنوز دچار يك تخليه عاطفي خودبه خود شود.اگر چنين چيزي رخ داد، مهم است كه درمانگر با اكتشاف آرام و باز سازي تجربه­ی تخليه عاطفي بيمار، از آن براي افزايش دسترسي و كنترل بيمار براي خاطرات، ترس‌ها و تخيلات نگران كننده‌اش استفاده كند بعضي بيماران شكننده كه قبلاً شكست‌هاي دردناك زيادي تجربه كرده‌اند ممكن است مستعد اين باشند كه اگر معلوم شود انتظارات آن­ها از تجربه هيپنوتيزمي واقع بينانه نبوده، آسيب ببينند. معلوم شدن اين مطلب كه آنان هيپنوتيزم پذير نيستند يا علامت آنان با هيپنوز رفع نخواهد شد ممكن است يك شكست ديگر به مجموعه شكست‌هاي آنان بيفزايد (جمالیان، 1393).

در بيماران افسرده بدليل كاهش قابليت براي تمركز ، ممكن است بيمار نتواند ظرفيت كامل هيپنوتيزمي خود را بروز دهد لذا لازم است ابتدا درمان افسردگي با روش­هاي متداول‌تر يعني روان­درماني، درمان دارويي و يا هر دو شروع شود.

   چون”ادراك“ ممكن است به­واسطه سيگنال‌هاي هيپنوتيزمي موقتاً تغيير يابد و نيز “توجه” شخص كاناليزه مي‌شود احتمال دارد در فرد هيپنوتيزم شده، قضاوت نقادانه به­درجاتي به حال تعليق در آيد و به­طور قابل توجهي بيمار از روش متداول خودش در رابطه با پاسخ به سيگنال­هاي درمانگر فاصله بگيرد با اين كه بيمار تا حدّي در مقابل بروز اين مسائل ناراحت باشد و مقاومت ‌‌كند . هر چه شخص هيپنوتيزم پذيرتر باشد احتمال بيش­تري دارد كه مشكل فوق در رابطه با پاسخ دهي به سيگنال­هاي درمانگر بروز كند خصوصاً اگر بيمار تحت فشار باشد. در شرايط باليني، درمانگر بايد مسئوليت خود را براي كمك به سازماندهي مناسب شرايط درمان بپذيرد بدين معني كه به­طور شفاف و سازماندهي شده، مراحل شروع، ارزيابي، كار هيپنوتيزمي و ختم هيپنوز را براي بيمار بيان كند. مهم‌تر آن­كه بايد به بيماران داراي هيپنوتيزم پذيري بالا در مورد آسيب پذیری‌شان نسبت به سوء استفاده توضيح داد بگونه‌اي كه بتوانند براي محافظت از خودشان در اين مورد گام بردارند  (جمالیان، 1393).

اشخاص بسیاری به­صورت عامدانه توسط تكنيك‌هاي هيپنوتيزمي مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند،و فرد هیپنوتیزم کننده سعي در جلب موافقت فرد با خواسته‌هاي (اعم از جنسي يا مالي)  خود نموده و دليل اين امر می­تواند، تعليق نسبي قضاوت نقادانه بيمار طي هيپنوتيزم باشد، درحالي كه در غير حالت هيپنوتيزم، اين قضاوت نقادانه بي‌عيب و نقص بوده است.

به­عنوان مثال، يك تاجر موفق، خود را در حال امضاي قرارداد تجاري با كسي ديد كه بعداً معلوم شد از هيپنوز براي از كار انداختن قضاوت معمول تجاري او استفاده كرده بود. ارزيابي ظرفيت هيپنوتيزم پذيري، درس بسيار گران­بهايي براي اين شخص در مورد آسيب پذيري هايش بود (توماس داوت،2000؛ به نقل از حیدری، 1392).

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آموزش هیپنوتیزم جلسه ی دوم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *